باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

روز کودک

پسر گلم،عشقم،همه ی زندگی من روزت مبارک   کاش میشد همیشه کودک بود                          زندگی، شادی و عروسک بود کاش هرگز زنگ تفریحی نبود                             جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم                     لا اقل یک روز کودک می‌شدیم   روزت مبارک پسرم این روزها اگر عاشقانه سپری می شوند، به عشق بودن توست. دنیا با کودکان همیشه زیباست؛ زیباتر...
6 آبان 1392

تولد مامانی

سلام عزیز مامانی 12 مهر سالروز تولد مامانی .بخاطر کاری 11 مهر رفته بودیم کازرون و من دوست داشتم که تولدمو در کنار مامان جون وخاله درنا دور هم باشیم ولی بابایی اصرار داشت برگردیم بوشهر و همون شب برگشتیم و بابایی مارو سوپرایز کرد و شام مارو برد بیرون و بعد از اونم کنار دریا تو کلی بازی کردی و کلی بهمون خوش گذشت .روز تولدم هم همه اعضای خانواده من وبابایی زنگ زدن و تولدمو بهم تبریک گفتن ،از وقتی که تو بدنیا اومدی تولدهام برام خیلی قشنگ تره در کنار تو و بابایی. اینم باربدی عاشق فست فود عاشقتونم تمام زندگی من ...
6 آبان 1392

تبریکات ویژه

سلام مامانی اینم تبریکاتی که توی سایت و شبکه های تلویزیونی بمناسبت تولدت بهت گفته شد اول از همه عکست توی سایت نی نی وبلاگ اینم عکست تو شبکه هدهد  واما شعری که مجری برنامه تولدت مبارک واست خوند باربد شونه بسر یه دسته گل داره بسر چه خوشکل و چه بانمک رفته خرید،بریم کمک مهمون داره توی خونه یوقت تنها نمونه خب،حالا بگید ای گل تک روز تو باشه مبارک و شعری که روی عکست خونده شد شازده نوبهاری                  گل پسر نازنین تولدت مبارک                 ...
4 مهر 1392

آخرین سفر تابستان 92

سلام مامانی هفته آخر تابستان عمو شهرام از تهران اومدن شیراز خونه بابا حاجی یا بقول تو بابادی ،ما هم سه شنبه شب تاریخ 26 شهریور رفتیم کازرون و فردای اونروز رفتیم شیراز ،خیلی جاها رفتیم اول از همه که روز پنج شنبه رفتیم شیش پیر یه جای تفریحی نزدیک شیراز ،تو کلی با بچه ها آب بازی و بدو بدو کردی ،تو این مدت عمو شهرام خیلی سعی کرد یه عکس از شما وروجکا بگیره که همتون خوب باشید تو عکس و حاصل اون زحمت این شد برای دیدن بقیه عکسا بیا ادامه مطلب فردای اونروز عمه به مناسبت تولد بچه ها نهار مارو برد یه رستوران که باغ مانند بود و خیلی بهمون خوش گذشت و همه ی شما بچه ها کادو گیرتون اومد توهم یه اتوبوس بزرگ عمو شهرام به ...
4 مهر 1392

پروژه شیر گرفتن باربد خان

سلام عزیز مامانی امروز 3 مهر 1392 یعنی تو دقیقا 2 سال و 18 روزته ،امروز بعدازظهر من و بابایی تصمیم گرفتیم پروژه از شیر گرفتن تورو  با همکاری همدیگه شروع کنیم .شب که خواستی بخوابی  طبق معمول اومدی گفتی مامان آب تو اتاق،دادا،اتو  یعنی مامانی بریم تو اتاق زیر پتو لالا کنیم بهت شیر بدم ،بهت گفتم مامانی آب بووه شده  و خواستی که اونو ببینی  و منم بهشون چسب زخم زده بودم که همینکه یکیشو دیدی  گفتی آب اووووه و خواستی اون یکیو ببینی  و وقتی دیدی اونم چسب زخم داره دیگه بهونه نگرفتیو  گفتی با یعنی بذارمت رو پاهام  و ممی خواستی یعنی شیر تو شیشه پستونکت  و خدارو شکر بدون هیچ مشکلی خوابیدی .امی...
4 مهر 1392

عکسهای تولد 2 سالگی باربد خان

تولدت مبارک قند عسلم سلام مامانی تولدت مبارک.انشالله 120 ساله بشی مامانی. بالاخره با کلی تاخیر اومدم که عکسای تولدتو بذارم .آخه این چند روز که اومدیم اصلا وقت نکردم.دست همگی درد نکنه که زحمت کشیدن و بهترین تولد واسه گل پسر مامانی جشن گرفتن ،طبق قراری که داشتیم جشن و شیراز خونه بابا حاجی(بابا بابایی) گرفتیم اول از همه از تزیینات شروع میکنم که همرو مامانی خودش درست کرده (چه مامان هنرمندی) با تم باب اسفنجی   فلش بطرف تولد برای دیدن بقیه عکسها تشریف بیارید ادامه مطلب   خوش آمد به مهمونا ریسه هپی برد دی ریسه مثلثی باب اسفنجی ...
25 شهريور 1392

روزهای پایانی یکسالگی

سلام عزیزدلم دیگه کم کم روزهای پایانی یک سالگیتو میگذرونی .دیگه تقریبا همه کلمه هارو میگی کلی با بچه ها و مامان و بابا بازی میکنی .وقت خواب با بابایی میری تو رختخواب ومیگی اتو(پتو) و میری زیر پتو  و منو صدا میزنی میگی ندیم(نسیم) یعنی من بیام وتورو بخورم و کلی بازی میکنی ،وقتی من میام دنبالت همینکه میوفتی رو زمین میشینی و جیغ میزنی و میخندی .کلمه هایی که میگی: بابا اینام:بابا بهنام عمو بهرام و عمو شهرام مامان چو: مامان جون دایی عیی:دایی علی عمه خایه ددا: خاله درنا دوجه: گوجه ایار:خیار   و خیلی کلمه های دیگه...
12 شهريور 1392

باربد 2 ساله میشود .....

2 سال پیش من در چنین روزی مادر شدم باربد یکماه زود به دنیا اومد و من اصلا انتظار اومدنشو در اون روز نداشتم. اما اومد و خدا رو شکر که صحیح و سالم به دنیا اومد پسر خوشگلم تولدت مبارک   و خداوند با تولدت نعمت را برمن تمام کرد لبخندی زد و آسمان آبی شد شبهای قشنگ شهریور مهتابی شد پروانه پس از تولد زیبایت تا آخر عمر غرق بیتابی شد پسرکم تولدت مبارک. انشالله تولد 120 سالگیت احتمالا این شکلی میشی بزودی با عکسای تولدت میام،فردا عازمیم که بریم شیراز واسه جشن تولدت. ...
11 شهريور 1392

ما اومدیم البته با تاخیر

سلام گلکم خوبی مامانی ما حدود 10 روزه از شیراز برگشتیم ولی اینقدر سرم شلوغ بود وقت نکردم بیام و خاطراتتو بنویسم.مامانی رو حتما بخشیدی به خاطر این تاخیر .حالا برات بگم از سفرمون. اول از همه که با آژانس رفتیم کازرون پیش مامان جون و خاله درنا و بعد از 2 روز رفتیم شیراز خونه باباحاجی ,همینکه رسیدیم عمه بهاره و پسراش هم اومدن و شیطونیهای آقا باربد با پسر عمه هاش شروع شد .از فردا صبح هم استخر آب رو بابایی برات راه اندازی کرد و تو همش توی حیاط بودی و در حال آب بازی ،جالب اینکه از آب میترسیدی و توی استخر اصلا نمی نشستی فقط پاهاتو میذاشتی توی آب،اینم عکساش    برای خوندن باقی اتفاقات سفر تشریف ...
11 شهريور 1392