باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

پسر مامان

سلام مامانی باربدی امروز 9 ماه و 26 روزته .عاشقه اینی که بری پشت پرده قایم بشی بعد بیای بیرون ما بهت بگیم دالی . کلی ددری هستی هرکس از در خونه میخواد بره باید توروهم ببره یه دور تو پارکینگ بده وبیارتت. بیچاره بابایی  هرروز باید تورو ببره بیرون.همینکه صدای آویز دم در میاد تندی خودتو میرسونی پشت در,باباتو که میبینی کلی واسش میخندی و اینقدر خودتو لوس میکنی که بابات بغلت کنه حتی اجازه نمیدی دستشو بشوره. امروز 18 تیرماه.باربدی 10ماه و 3 روزشه.د د میگی.همینکه گشنته یا خوابت میای سراغ من.هرجا میرم دنبالمی.الهی مامان قربونت برم .واست یه جعبه خونه سازی خریدیم شب روژان اومد باهاشون بازی کنه کلی غر زدی و خ...
30 ارديبهشت 1392

شروع شیطنت

سلام پسرم امروز 13 اردیبهشت 1391هست باربدی 7ماه و 28 روزشه.بالاخره امروز آشپزخونه رو پیدا کرد. صبح داشتم تو آشپزخونه کارامو میکردم که سروکله آقا پیدا شد ببببببببببببببببببببببببببله آقا باربد از یدونه پله ی آشپزخونه بالا اومد و وارد آشپزخونه شد. ولی نمیتونی برگردی توی حال مگه اینکه من یکی از دستاتو بذارم پایین بعد دیگه خودت میای پایین.خلاصه کار هرروزت شده میای تو آشپزخونه و کنکاش کردن  واسه خرابکاری.کابینتارو میگیری و بلند میشی ولی نمیتونی دراشو باز کنی. عاشق حموم رفتنی.اگه من یا بابابت بریم حموم اینقدر پشت در حموم میشینی تا صدات کنیم وروجک مامان کلی تو حموم تووانت با اردکات بازی میکنی بعدم که میای یه عال...
30 ارديبهشت 1392

کارهای جدید

سلام نفس مامان از 7 ماهگی روی دوتا زانوهات بلند میشدی و یه قدم میرفتی ولی نمیتونستی کامل چهار دست و پا بری ولی سینه خیزو خوب میرفتی و خودت بتنهایی مینشستی.عزیز دلم الهی قربونت برم که چقدر دوست داری زود بزرگ بشی و خودت کاراتو کنی. عاشق دستمال کاغذی هستی,بابایی هم یه بسته باز نشده گذاشت واسه تو.به عشق اون از یه طرف خونه سینه خیز میرفتی تا اونور خونه. الهی مامان فدای تو بشه که چقدر دلت میخواد حرف بزنی به شکم که میشی سرتو میذاری رو زمین و از خودت سر وصدا در میاری. نزدیک به 8 ماه بودی دیگه خیلی خوب سینه خیز میرفتی.دیگه خودت بتنهایی مبل و صندلی و روروکتو میگرفتی و بلند میشدی.الهی من قربونت برم...
30 ارديبهشت 1392

اولین زخم زندگیت

سلام عشق مامان از 20 اسفند 90 یعنی دقیقا 6 ماه و 5 روزت بود که با بابایی میرفتی تو پارکینگ و با روروکت بازی میکردی خیلی وقتا هم تو خونه دوست داشتی کنار روروکت وایستی و صدای آهنگشو در بیاری یه روز که کنارش وایستاده بودی یه دفعه پاتو کردی توش و پشت پاهات به لبه پایین روروکت خورد و زخم شد کلی گریه کردی  الهی مامان واست بمیره که تو زخمی نشی از اون پاهای کوچولو و نازت داشت خون میومد واست چسب زخم زدم و کلی بوست کردم تا آروم شدی انشالله که این زخم بزرگترین زخم زندگیت باشه عشق مامان ...
30 ارديبهشت 1392

بزرگ شدن باربد

سلام عزیز مامانی سه ماهه بودی که پاهاتو جمع میکردی و میچرخیدی به راست و چپ. 5ماه و 2 روزت بود که میچرخیدی و به شکم میشدی . 5ماه و 3 روزت بود که پاهاتو میکردی تو دهن. 5ماه.13 روزت بود که دوتا دندونه پایینت نوک زد و مرواریدای خوشکلت نمایان شد.   عاشقتم قند عسلم ...
29 ارديبهشت 1392

اولین سفر

سلام پسر مامان دقیقا ده روزه بودی.عمو شهرام و خانواده از تهران اومده بودن رفتیم خونه بابا حاجی. اونجا بابا حاجی تو گوشای کوچولوت اذان گفت.کلی گریه کردی تا اذان بابا حاجی تموم شد.   دوستت دارم نفسم   ...
29 ارديبهشت 1392

تولد و بستری در بیمارستان

زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت وکوتاهی عمرشان را برای غمهایت آرزومندیم. سلام مامانی قرار بود 12 مهر برم واسه سزارین ولی مثل اینکه خیلی عجله داشتی واسه بدنیا اومدن.15 شهریور 1390 صبح که بیدار شدم علایم زایمانو دیدم. با بابایی زودی رفتیم بیمارستان .اونجا خانم پرستار گفت آقا پسرتون داره بدنیا میاد. بابایی زودی زنگ زد به مامانجون هاساعت 11 بود مامان جون زهرا اومد.خلاصه ساعت 2:50 دقیقه بدنیا اومدی. .ساعت 6 مرخص شدیم اومدیم خونه.تو و بابایی و مامان جون زهرا رفتید پیش متخصص اطفال شب تا صبح فقط گریه میکردی  آخه گرسنه بودی ولی شیر نمیخوردی دیگه مجبور شدیم بهت شیر خشک دادیم راستی تو دقیقا روز سالگرد ازدواج من ...
29 ارديبهشت 1392

سیسمونی گل پسر

سلام عزیز دلم اینم سیسمونی شما که مامان جون زهرا زحمت کشیده و واست خریده از در اتاقت شروع میکنم گوگولی       اینم طرحهای روی دیوار اتاقت پرده اتاقت عروسکات اسباب بازیهات جوجه اردکات که بری حموم و باهاشون آب بازی کنی جغجغه هات کتاب قصه ها که من موقع خواب واست بخونمشون چراغ خوابت(البته اینو خاله منظر کادو واست آورد) سرویس خوابت ساکت(وسایل فین...
29 ارديبهشت 1392