روزهای پایانی یکسالگی
سلام عزیزدلم
دیگه کم کم روزهای پایانی یک سالگیتو میگذرونی.دیگه تقریبا همه کلمه هارو میگی
کلی با بچه ها و مامان و بابا بازی میکنی.وقت خواب با بابایی میری تو رختخواب ومیگی اتو(پتو) و میری زیر پتو و منو صدا میزنی میگی ندیم(نسیم) یعنی من بیام وتورو بخورم و کلی بازی میکنی،وقتی من میام دنبالت همینکه میوفتی رو زمین میشینی و جیغ میزنی و میخندی.کلمه هایی که میگی:
بابا اینام:بابا بهنام
عمو بهرام و عمو شهرام
مامان چو: مامان جون
دایی عیی:دایی علی
عمه
خایه ددا: خاله درنا
دوجه: گوجه
ایار:خیار
و خیلی کلمه های دیگه که الآن یادم نیست اگه ما کاری انجام دادیم بلافاصله میای میگی من من یعنی بذاریم تو اونکارو انجام بدی
چندروز بعد از اینکه از شیراز اومدیم عمه بهاره ایا از شیراز اومدن خونمون که عمه بهاره یه ماشین واست آورد،حالا مرتب اون ماشین دستته و میگی آشی عمه(ماشین عمه آورده)و بعدم میگی عمه اسی(عمه مرسی)
چندروز پیش رفته بودیم خونه خاله لیلا(دخترخاله مامانی)وقتی رفته تواتقاق بچه ها و پیانوشون رو دیدی نشستی پشتش و شروع کردی به زدن،وااسه خودت یه پا استادی
اینم گل پسر مامان که عاشق گل سر وتل هست
اینجا داریم میریم گناوه با ماشین جدیدمون و عمو مسلم و خانمش(پسر عمه مامان و بابا) که طبق معمول همیشه آقا تو ماشین لالا کرده
اینم آخرین عکسی که از گل پسر گرفتیم با بقول خودش آگا.صندلی بادی که مامانی توی نمایشگاه شیراز واست خریدم
چندروز پیش رفتیم یه مغازه که همش ماشین برقی بود میخواستیم واسه تولدت واست بخریم خیلی علاقه نشون دادی از یه ماشین میرفتی سوار اون یکی ماشین خلاصه بزور از مغازه آوردیمت بیرون.بهت گفتیم بریم یه مغازه دیگه که ماشین داره و وقتی سوار ماشین شدی همش نگاهت به مغازه ها بود همینکه که مغازه دوچرخه ای یا ماشینی میدیدی میگفتی بابا اشی(ماشین).الهی من فدات بشم.کادو تولدت حتما یه ماشین برقی خوشکل
دوستت دارم باربدی