روزهاي پاياني دو سالگي
سلام عسلم یکسال دیگه هم گذشت و پسر مامان داره 3 ساله میشه ،چقدر زود گذشت این روزا انگار همین دیروز بود که بی بی چک زدم و مثبت بود .اصلا باورم نمیشد دارم مادر میشم.وای روزی که بدنیا اومدی از لحظه ای که متولد شدی همه دردها یادم رفت .روزی که گفتی مامان،روزی که اولی قدماتو برداشتی و روزی که برای اولین بار شعر میخوندی ...... بچه داری سختیهای خودشو داره ولی واسه من همه این روزها شیرین بود و هرروز یه تجربه جدید.ازت ممنونم که اومدی و اجازه دادی این روزهای شیرین رو تجربه کنم .اومدم کمی از این روزها واست بگم .از این روهای پایان دوسالگیت: - 28 ماهه بودی که دیگه مامیت نکردم و از هم...