شعر خوندن باربدی
سلام عزیز مامانی
الهی من فدات بشم که روزبروز بزرگتر میشی و کلمه و حرفای بیشتری رو یاد میگیری.لحظه لحظه بزرگ شدنت رو احساس میکنم،همیشه مامانجون زهرا بهم میگفت مادرا بزرگ شدن بجه ها شونو لحظه به لحظه احساس میکنن بخصوص بچه ی اول ولی باور نمکردم الآن به این باور رسیدم
هرروز و هر شب وقت خواب واست شعر و قصه میخونم و مدتیه که شعرها رو باهام زمزمه میکنی و این هم شعرخونی عسل خان:
مامان: یه توپ دارم باربد : ال الیه
مامان: سرخ و سفید باربد: آبیه
مامان: میزنم زمین باربد:اوا ایره
مامان : من این توپو باربد: اآشتم
مامان: مشقامو خوب باربد:ا اشتم
مامان: بابام به من باربد: عیدی داد
مامان:یه توپ باربد: ال الی داد
و در آخر مامان و باربد: اوووووووووووووورا
مامان: پاییزه باربد:آییزه
مامان: برگ از درخت باربد:اییزه
مامان:هوا شده کمی باربد:سد
مامان:روی زمین پراز باربد:بگ
مامان:دسته دسته باربد: ک آغا
مامان:میرن به سوی باربد: آآآغا
مامان:همه میگن یکصدا باربد: آر آر آر
و در آخر مامان و باربد : اوووووووووووووووووورا
مامان:اسمت چیه؟ باربد:بابووو
مامان:فامیلت چیه؟ باربد:اواکک(محقق)
مامان:اسم بابایی چیه؟ باربد: بابا اینام(بهنام)
مامان:اسم مامان چیه؟ باربد: مامان اتیم(نسیم)
مامان: اسم داییت چیه؟ باربد: دایی عیی(علی)
مامان:اسم عمو چیه؟ باربد: عمو بهرام
مامان:اسم عمه چیه؟ باربد: عمه باره(بهاره)
مامان:اسم خاله چیه؟ باربد: آیه د دا(درنا)
در کل پسر ما تحت هیچ شرایطی گم نمیشه آخه شجره نامش رو بلده البته اگه پلیسی پیدا بشه که زبونشو بفهمه
عاشقتم باربدی