باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

خانه اسباب بازی رنگین کمان

1392/8/29 17:34
نویسنده : مامان نسیم
1,242 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانیniniweblog.com

چندروز پیش که هوا بارونی بود و تو هم کلی حوصلت سر رفته بود niniweblog.comرفتیم بیرون که یه دوری بزنیمniniweblog.com،و یه دفعه یه جایی رو دیدیم که نوشته خانه اسباب بازی niniweblog.comبعد بابایی رفت ببینه چه خبرهniniweblog.com اومد گفت یه جایی واسه بازیه بچه هاniniweblog.com،خلاصه ماهم توروبردیم یه یکساعت اونجا بودی niniweblog.comو کلی بازی کردیniniweblog.com البته میشد تورو بذاریم که بمونی niniweblog.comولی چون تا حال جایی نذاشتیمت و خیلی هم وابسته من هستیniniweblog.com تصمیم گرفتیم یه مدت خودم باهات بیام niniweblog.comبعد اگه دیدم خوبه بذارم تنها بمونیniniweblog.com،کلی بهت خوش گذشتniniweblog.com یه وقتایی اصلا یادت میرفت منم هستم با مسئولای اونجا زودی اخت شدی niniweblog.comولی با بچه ها نه niniweblog.comبا هرچیزی که بازی میکردی دیگه اجازه نمیدادی کسی بهش دست بزنهniniweblog.com

niniweblog.com

niniweblog.comniniweblog.com

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان محیا
29 آبان 92 17:55
معلومه که به باربدی خیلی خوش گذشته امیدوارم همیشه شاد باشید مرسی خالهاز طرف ما محیا جونی رو ببوس
madarkhanomi
29 آبان 92 18:12
زن دایی جون من هر روز بهت سر میزنم.ولی امروز از صبح تا حالا حالم بد بود نیومدم. عزیزم اینجور که از عکسا مشخصه حسابی بهت خوش گذشته...پس جای دختر داییت هم خالی! آره خیلی،ایشالله دختر دایی هم بدنیا بیاد بزرگ شد باهم میریم کلی خوش میگذرونیم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
30 آبان 92 0:51
سلام عزیزم شرمنده چند وقته همش سرم شلوغه الهی قربون این پسر خوشگل بشم من که رفته خانه اسباب بازی و کلی کیف کرده خاله جون تو هم که هر چی رو بر میادری فکر میکنی مال خودته ای خداااا از دست این بچه هاااا از اونجایی که این بچه ها یکی یدونه هستن همه چی رو برای خودشون میخوان
سارا ( مامان کیانوش)
30 آبان 92 16:46
من شرمنده این پسر خوشگل هستم که چند وقته بهش سر نزدم.... مامان نسیم این خاله بد رو میبخشه انشالله..... می بینم که حسابی بهت خوش گذشته عزیز خاله.... کاش ما هم یه خانه اسباب ب ازی نزدیک خونمون داشتیم ولی هر چی گشتیم یافت می نشود..... خدانکنه خاله جون..این حرفا چیه سارا جان.ایشالله تین روزها به خوبی و خوشی بگذره فقط دیدم یه مدت نیستی نگرانت شدم.کیانوش جون رو ز طرف من ببوس.دلم کلی واست تنگ شده
madarkhanomi
30 آبان 92 16:53
نسیم جان لطفا دعام کن عملم نزدیکه استرس دارم.مرسی راستی دلم میخواد روز زایمانم شما هم باشی،میشه؟؟ سر بزن بهم
مونا مامي آدرين كوچولو
3 آذر 92 12:58
سلام دوست جون خدا اين گل پسر ناز و خوشگل رو براتون حفظ كنه و سايتون هميشه بالاي سرش باشه هزار ماشاالله آقايي هستش براي خودش باز هم از اينكه به ما سر زديد ممنونم . ببوسيد قند عسلتون رو . آشنايي با شما باعث افتخاره عزيزم سلام عزیزم.باعث افتخار منم هست عزیزم.
بهار
10 آذر 92 4:02
قالب وبلاگ و تقویم کامـــــــــــلا سفارشی با عکس کوچولوتون. http://ghalebe-weblog.blogfa.com/
مامان امیرحسین
12 آذر 92 16:54
همیشه و هرجا که هستی شاد باشی گلپسرم مرسی خاله جون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
29 آذر 92 3:11
عزیزم خصوصی