شیرین زبونیهای عسل خان
سلام عسل مامان
امروز اومدم تا از شیرین زبونی هات و شیرین کاریهات بگم
اول از همه باید بگم کلی وابسته منی،طوری که گاهی اوقات واقا کلافه میشم از دستت،حتی پیش بابایی هم نمیمونی که من برم جایی،ناراحت نیستم که وابستمی ولی میترسم از روزی که یه بچه دیگه بیاد تو زندگیمون و تو ضربه سختی بخوری
شبا وقتی میخوام ببرم بخوابونمت اول از همه میگی مامایی بیر ممی :مامانی شیر تو ممیبعدم میگی بییم تو اتاخ لالا: بریم تو اتاق لالا کنیم بعد به بابایی میگی دخیر بابابی: شب بخیر بابایی و براش بوس میفرستی بعدم یا با هم شعر میخونیم یا واست نای نای میذارم تا لالا کنی
صبح که از خواب بیدار میشی اگه پیشت نباشم میگی مامایی بیا،میام بغلت میکنم بهت میگم سلام باربدی صبح بخیر خوب خوابیدی؟توهم میگی دیام مامایی دخیر : سلام مامانی صبح بخیربعدم سرتو تکون میدی یعنی آره
بعد بهت میگم آش میخوری اگه آره میگی آش بیار،اگه نه میگی نه به به و در بیشتر اوقات جواب دوم نصیب من میشه متاسفانه،از وقتی مریض شدی غذا خوردنت شده با اصرار والتماسهای من،بعد که غذاتو خوردی میگم باربدی آش خوردی باید بگی چی میگی منون: ممنون،میگم کی آش درست کرده میگی مامایی میگم خب حالا باید بگی چی میگی مامایی منون: مامانی ممنون
بعد میری سراغ بازی،اول از همه بگم عاشق ماشین بازی و دوچرخت(بقول خودت دخه) هستی،همه هم واست کادو ماشین میخرن و اسم خریدار میمونه روی او ماشین مثلا آشی ددا: ماشینی که خاله درنا خریده ،آشی عمه: ماشینی که عمه خریدهو ... ،تو همه ی این ماشین ها از همه بیشتر عاشق ماشین عمهو مامانجون هستی .اونروز عمه یه حرف بامزه زد میگفت به باربدی بگو ماشین اسقاطی میگیریم نو تحویل میدیم.میای به من میگی مامایی آشی مامانو: ماشینی که مامان جون خریده منم میگم آره میگی مامانو منون : مامان جون ممنون،در کل هرکس هرچیزی بهت بده از یه شکلات گرفته تا اون بزرگ بزرگا یادته که کی بهت داده و میگی فلانی منون
یکی دیگه از سرگرمیات اینه که واست آهنگ و کارتون بذارم، منم چون خیلی باب اسفنجی دوست داری واست دانلود کردم و میذارم نگاه کنی،همینکه شعر تیتراژش میاد میرقصی و باهاش میخونی و میگی دوآیی دوآیی دوآیی ... باب اسفنجی
عاشق خوراکی هستی،هروقت یه چیز میخوری که تموم میشه میگی آپووووووووووووود: تموم شد،بابایی ایخه: بابایی میخره،بیچاره بابایی،مثلا شیر میخوری تموم میشه میگی بیر آپووووو بابایی ددر بیر ایخه: شیر تموم شد بابایی بره ددر بخره،هروقتم بابایی بخواد بره جایی میگی باربد بیاد؟اگه که جواب بابایی مثبت بود به من میگی مامایی ایاس بپوش: ددر لباس بپوش میخوام برم ددربعدم میگی اداسز : خداحافظ و میری با کلی خوراکی برمیگردی و تازه پول واسه تو قلکتم جدا از بابایی میگیری اگه هم که جواب بابایی منفی بود برای بردنت کلی سفارشات بهش میکنی: اسنی ایخ: بستنی بخر،بیر ایخ: شیر بخر و .....راستی عاشق آدامسی و جالب اینکه اصلا قورت نمیدی
در کل خوب و بد از هم تشخیص میدی،اگه یکی کار بدی انجام بده زودی میری به طرف میگی عیبه و کلی طرف و خجالت زده میکنی،مثلا رو دماغت کلی حساسی همینکه یکی دست بهش میزنه میگی توتو عیبهو عصبانی میشی،یا مثلا اگه یه کوچولو از لباست بالا رفت و یکم ار بدنت معلوم شد فوری میگی عیبه
کلی از ماشین و موتور و گربه میترسی،همینکه میخوایم از خونه بریم بیرون میای میگی دغل دوبه:یعنی بغلت کنیم گربه هست،خیلی نگرانتیم و نمیدونیم با این ترست چیکار کنیم با اینکه وقتی آقا گربه رو میبینیم کلی باهاش سلام و احوالپرسی میکنیم ولی فایده نداره،یا اینکه اگه بیرون باشیم یا حتی تو پارکینگ یوقت خدایی نکرده صدای ماشین یا موتور اومد با کلی جیغ میای بغل ما یا خودتو زود میرسونی به خونه
بیشتر ماشینارو از رو فامیل میشناسی مثلا سمند میبینی میگی آشی عمه: ماشین عمه،پراید میبینی میگی آشی بابادی: ماشین باباحاجی و ..... بعد که ما میگیم کو میگی ایاشا : ایناهاشا،همینکه سوار ماشین میشیم میگی نای نای و وقتی واست آهنگ میذاریم شروع میکنی به رقصیدن مثلا همینکه برات آهنگ باران رو میذارم فوری میگی بیااااااااااااااااااااااااااااا و شروع میکنی به خوندن
چندروز پیش اومدی پیش من گفت مامایی اوست دایم دوتا: مامانی دوستت دارم دوتا (آخه بزرگترین عدد واسه باربد 2 هست) ، دیگه خودت فرض کن من تو اون لحظه چه حالی بودم
در آخر کلی مامانی رو دوست داری و کمکم میکنی،مثلا چندروز پیش برنج ریخته بودی رو زمین بعداز اینکه دیدی مامانی ناراحت شده نشستی و با اون دستای کوچولوت همه رو جمع کردی و یا مثلا موقع انداختن سفره کمک میکنی همینکه یه چیز سنگین برمیداری میگی دگیه: سنگینه
وقتی میخوام جارو برقی بکشم حتما یاید اول بدم شما یه دور جارو کنی بعد من اینکارو بکنم
خب مامانی دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه واست بگم تا پست بعد بابای