پسرم اوخ شده
سلام قند عسلم
دیشب با عمو مسلم و خاله مریم رفتیم نیروگاه و طبق معمول آقا باربد در حال آب بازی ولی ناگهان افتادی توی آب وکلی ترسیدی و گریه کردی،زودی آوردمت و لباساتو عوض کردم و اومدیم خونه و قرار شد شب شام بریم بیرون،وقتی خواستیم بریم حس کردم بدنت داغ ولی گفتم حتما بخاط لباس زیاد تنت کردم.خلاصه رفتیم بیرون و کلی هم بهونه گرفتی و آخر شب که اومدیم خونه با کمال تاسف دیدم که بدنت داغ داغ.فورا بهت استامینوفن دادم و خوابوندمت ولی تا صبح از ترس اینکه تبت بالا نره من و بابایی خوابمون نبرد و هر 4 ساعت بهت استامینوفن دادم.صبح بابایی باید میرفت دیلم برای تحویل پروژه از اونجایی که میترسیدم تبت بالا و تشنج کنی با بابایی رفتیم.متاسفانه دل پیچ و اسهال هم داری،اینجا یکی از رستورانهای دیلم که میخواستیم صبحانه بخوریم
اینم باربدی و بابا بهنام
اینجا هم ساحل دیلم که خیلی قشنگ بود
الهی من فدای اون لپات برم که از شدت تب قرمز شده بود
ایشالله زودی خوب بشی گل پسر