شیطونک مامان
سلام قند عسلم
الهی مامان قربونت برم که چقدر شیرین شدیروزبروز بزرگ وشیطون شیرین تر میشی.
هنوز کامل نمیتونی حرف بزنینگران نیستم چون هم من هم بابایی دیر شروع به حرف زدن کردیم ولی خب منظورتو قشنگ میرسونی و اگه چیزی بخوای به ما میفهمونی.
تا دلت بخواد شیرین کاری میکنیاگه یوقت من یا بابایی عصبانی بشیم یا از چیزی ناراحت باشیم میای و کلی بوسمون میکنی
اینم یه ماچ آبدار از بابایی
اینم یه چندتا حرکت جدید(بعد بوسیدن بابایی انرژی گرفتم)
عزیز دلم چه کارا که نمیکنیعادت کردی هر دقیقه بیای تو آشپزخونه و بخوای که بشینی روی لباسشویی و کار کردن منو تماشا کنیاگه یوقت بخوام لباس بشورم که حتما باید بشینی و شستن لباسا رو نگاه کنی و مدام به من و بابایی بگی آب آبتازه همونجا که نشستی خوردنی هم میخوری میگی نه ببیین
میدونم خیلی بهت گفتم عاشق حمومیوقتی میری دیگه باید بزور بیای بیرون البته وقتی با من میریوقتی با بابایی میری و من میام دنبالت زودی دمپاییی هاتو بیرون میاری و حولتو میپوشیعاشق این قیافه بعداز حمومتم
یوقتایی یه کارایی میکنی که من وبابایی کلی میخندیم و به این فکر میکنیم که از کجا این کارارو یاد گرفتی وقتی که هیچ کجا نمیری و این یکی از اون کاراست.
اینم یکی دیگه از اون کاراستدوچرختو میبری تو آشپزخونه و میخوای عقب عقب برگردی وبعداز اونم با گریه تو مواجه میشیم که میای و تا من بوست نکنم آروم نمیشی
البته اینجا کارت با موفقیت همراه بود شیطونک مامان
مگه من جرات دارم برم دور لپ تاپ تا یکی از دکمه های کیبوردشو نکنی ول کن نیستی ما هم مجبوریم همرو چسب زدیم تا انشالله تو بزرگ بشی و ببرم کلا کیبوردشو عوض کنم ای عکس گویای موضوع هست
وقتی من از ترس تو میرم و روی اپن آشپزخونه لپ تاپ روشن میکنم میای و میخوای که بغلت کنم و میگی نانای و با هندسفری آهنگ گوش میدی
یوقتایی خیلی فضولی میکنی منم عصبانی میشم و بهت میگم برو لالا کن میری سرتو میذاری روی زمین و خرو پف میکنی
ولی اگه واقا خوابت بیاد یه بالشت واسه خودت و یکی هم واسه من میاری و اشاره میکنی که منم بخوابم و میگی آب یعنی شیر میخوای و آگا رو بغل میکنی و لالا
مامانی دیگه بره لالامحض اطلاع الآن ساعت 5 صبح روز شنبه 28 اردبهشت 1392.شب خوش بوس
عاشقتم باربدم