23 ماهگیت مبارک
سلام عسل مامان
23 ماهگیت مامان عشقم،ایشالله 120 سالگیت مامانی،یک ماه دیگه تولد دوسالگیته عزیزممن و بابایی تصمیم گرفتیم اگه بشه تولدت شیراز خونه باباحاجی(بابای بابایی)بگیریم،آخه اونجا هم فامیل بیشتره و هم خونه بزرگتره،فکر میکنم بیشتر خوش بگذره
میخوام یه چندتا عکس از امروزت برات بذارم،امروز برای اولین بار خودت تنهایی رفتی تو اتاقت بازی کردی و کاری به مامانی نداشتی
فدای ناز کردنت برم مامانی
زندگی برام نذاشتی،از صبح این کابینت های بیچاره منو میریزی بیرون بعدم مثلا میخوای مرتبشون کنی همرو روهم روهم میذاری داخل
ببین با چادر بیچارت چیکار کردی،مدام میری توش و پنجرشو میکشی و میگی دالی بیچاره رو به این روز انداختیش
دیروز باهم رفتیم خرید،چون تم تولد باب اسفنجیه دنبال برچسبشم،کلی گشتم تا گیرم اومد و طبق معمول همینکه رفتیم داخل از اولش گفتی آشی(ماشین)تا آخر،هرچیزی رو که بهت نشون دادم گفتی اس(نه)،منم اینو به انتخاب خودت خریدم
اینم یه حرکت جدید،ببین با لباست چیکار کردی
عاشقتم باربدی