باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

مسافرت با کلی عکس

1392/3/24 16:58
نویسنده : مامان نسیم
333 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامانali-mahsa

ما از سفر برگشتیمniniweblog.comمتاسفانه چون بابایی واسش کار پیش اومد niniweblog.comنتونستیم بمونیم واسه عمل مامان جون

مثل همیشه اول رفتیم کازرون خونه مامان جون زهرا(مامان مامانی)niniweblog.comشب رسیدیم.اوناهم کلی خوشحال شدن آخه توروبعداز 2 ماه میدیدن.همش میگفتن چقدر بزرگ شدهتوهم کلی خودتو واسشون لوس میکردی.از اونجایی که تولد خاله درنا که 31 فروردین نبودیم کادوشو الآن بهش دادیم،خاله درنا گفت چون قیافش مناسب نیست توعکس نیوفتهniniweblog.com

اینجا هم مامان جون واست پیتزا خریده بود که کلی حال کردیniniweblog.com

برای دیدن بقیه عکسها تشریف بیارین ادامه مطلب

فردا شبش هم شام رفتیم خونه عمو محمود(عموی مامان و بابا)که تو اونجا کلی با نگین بازی کردی

شنبه صبح هم رفتیم بازار خرید کردیم و ظهر حرکت کردیم niniweblog.comبابایی میخواست مارو نهار ببره بیرونniniweblog.comتوراه رفتیم رستوران.خیلی جای قشنگی بود.کلی سرسبز وکلی آلاچیق و یه رودخونه خوشکل.اول از همه که تو رفتی تاب بازی

بعداز اونم نهار خوردیم و یه چندتا عکس از پسر خوشکلم گرفتم و حرکت کردیم به طرف شیراز خونه بابا حاجی(بابای بابایی)niniweblog.com 

وقتی رسیدیم خونه باباحاجی عمه بهاره با پسراش هم اومدن،توهم کلی حال کردی و باهاشون بازی کردی،رادان خیلی دوست داشتی کلی باهم شیطونی کردین.

اینجا مثلا میخواستین بخوابین

فردا صبح هم تو و رادان و بردیم دکترniniweblog.com و آزمایش واسه چکاپ سالانه niniweblog.com

از اونجا که برای آزمایش خون بچه های خوبی بودید niniweblog.comبردیمتون شهربازی که کلی بازی کردین و تو یه پست دیگه عکساشو واست میذارم.

اینجارو ببین تو اتاق مامان جون معصومهniniweblog.com داری الله میکنی فرشته ی کوچولوی مامانniniweblog.com

فردا عصرش با بابایی رفتی تو حیاط خونه بابا حاجی مثلا ماشین بشوری ولی بیشتر خودتو شستی تا ماشینniniweblog.com

اینم قهرمان کوچولوی منniniweblog.com

الهی مامان فدات بشمniniweblog.com،همین که میگفتم برو پیش گلا ازت عکس بگیرم زودی میرفتی و یه ژست خوشکل میگرفتیniniweblog.com همراه بابا عیوسکت(عروسکت)

اینقده خودتو لوس میکردیniniweblog.com،هرکس که بهت میگفت یه بوس میدی سرتو خم میکردی یعنی نه،niniweblog.comخواهش که میکردن زودی میرفتی و بوسشون میکردی

شبش هم شام رفتیم خونه عمه بهارهniniweblog.comاونجا خیلی بداخلاق بودی همش نق میزدی و گریه میکردیفکر کنم چون خونه کوچیک بود،از اونجا که عمه بهاره طاقت اشکای تورو نداره بردت تو اتاق بچه ها و هرچی اسباب بازی داشتن داد به تو تا آروم شدی و نشستی با رادان کلی بازی کردی

فردا صبح هم برگشتیم کازرون و بعداز نهار هم اومدیم بوشهر خونمونniniweblog.com

اینجا داری موزیک ویدئو مرد علاقتو میبینی(psy)

اینجا هم تو تابتی و خودتو زدیniniweblog.com به خواب مثلا،عاشق این کارتمniniweblog.com

 

ali-mahsaعاشقتم باربدیali-mahsa

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)