یه روز سرد برفی
سلام عسلم خوبی عشقم
هفته پیش رفته بودیم شیراز خیلی دوست داشتم تا اونجاییم برف بیاد ولی خبری نبود و همینکه اومدیم کازرون فرداش عمه اس داد که داره برف میاد و کاش مونده بودید ولی اصلا ناراحت نبودیم اخه کازرونم داشت برف میومد خیلی کم بود ولی بازم خوب بود.خلاصه خونه مامان جون بودیم که عمو احمد زنگ زد گفت میخوایم بریم دوان برف بازی میاید و من و تو و مامان جون با عمو احمد اینا رفتیم و کلی هم برف بازی کردیم کلی برف گوله میکردی میزدی به بقیه عالی بود جای همگی خالی
اینم باربد و عمو احمد (نامزد خاله درنا) که کلی با هم دوستن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی