اینجا همه چی در همه
سلام عشق مامان
میدونم نمیتونم لحظه لحظه شیرین کاریهات و خاطراتتو ثبت کنم و خیلی زود دلمون برای این روزا حسابی تنگ میشه ولی کاری نمیشه کرد،تا اونجا که بتونم با عکس و فیلم و این وبلاگ سعی میکنم خاطراتتو ثبت کنم.
باربدی عاشق اینکاره که بابایی رو دستاش بلندش کنه
بـدو دنبالم بیا
اینو بگم برات عزیز دلم که کار هرروزت شده همه ی ماشینهاتو میاری و پشت سرهم میچینیشون وبه اصطلاح خودت میگی تصادف شده و باهاشون بازی میکنی
جندروز پیش وقتی بازیت تموم شد مامانی به شما گفت که باهم یه مسابقه بدیم ،اونم اینکه تا مامانی ظرفاشو میشوره توهم ماشینهاتو بذاری تو اتاقت سرجاشون و پسر مامان تو این مسابقه برنده شد،وقتی اومدم ببینم چه کردی بله همه رو سرجاشون گذاشتی و تا اونجایی که تونستی سعی کردی مرتب بذاریشون و یه جایزه پیش مامان داری، اینم عکسش
و یه کار بامزه دیگه،عاشق عروسکات هستی،اونروز اومدی میگی مامان ببییی ایی کرده مامیش کن.گفتم نمیخواد ببر تمیزش کن گفتی بشوریمش گفتم نه نمیشه بشوریمش مگه قانع میشدی در اخر گفتی دسال بیار(دستمال بیار) و دستمال کاغذی خواستی که تمیزش کنی.خلاصه کلی واسشون مادری میکنی،باهم غذا میخورید،لالا میکنید و ..... واینک اختمامیه کارات،اینجا داری نینیتو لالا میکنی،مثل مامانی گذاشتیش رو پاهات و واسش لالایی میخونی
یه خورده تو غذا خوردن باهات مشکل دارم ،خیلی رابطه خوبی با برنج نداری و غذاهای حاضری رو بهتر میخوری مثلا عاشق سیب زمینی یا بقول خودت ممی هستی حالا چه سرخ شده یا آبپز یا برشته و عاشق تخم مرغ یا بقول خودت اویو و فقطم زرده تخم مرغ آبپزو میخوری ولی نیمرو کامل میخوری.کنسرو لوبیا هم دوست داری منم خودم واست درست میکنم ،وقتی دیگه غذا نمیخوای میگی دی شدم(سیر شدم) اینجا تازه لوبیا خوردی ببین با خودت چه کردی
و پسر مامان به به شد
خیلی دوست داری بری تو اتاقت و بازی کنی ولی نمیدونم از چی میترسی که خودت تنهایی نمیری و مدام به من یا بابایی میگی بیم تو اتاخ بابد باسی ،یوقتایی تنهایی میری بعد چند ثانیه بدو میای تو بغلم میگی آپوووو بیادوقتی باهات میایم عاشق این هستی که بری رو صندلی و باب اسفنجی رو در کمدتو ببینی و بوسش کنی و بگی دوآیی
و اینکه سوار ماشینت بشی وبازی کنی و بگی آشین باسی (ماشین بازی)،دیگه خودت یاد گرفتی بدون کنترل پدال فشار بدی و دنده عقب وجلو بزنی و حرکت کنی
اینم باربد در حال ساختن برج،کلی بازی میکنی و وقتی خسته میشی میگی ما برات درست کنیم و من که واست درست میکنم میندازیش زمین و میگی ادشت(شکست)
یه سری کارها و اصطلاحات جدید باربدی:
- هرکی زنگ میزنه فوری میری موبایل مامان رو نگاه میکنی اگه عکس بابایی یا مامان من بیفته اول اقا باید حرف بزنه،همینکه گوشی رو بر میداری به مامان من میگی دیام مامانو (سلام مامان جون) و شروع به صحبت میکنی و مامان جونت هم کلی ذوقت میکنه،اگه هم که تو حرف نزنی و وقتی من صحبتهام تموم شد قطع کردم فوری میگی فلانی بود مثلا ددا(درنا) بود،دایی بود و .....
- وقتی میرم غذا درست کنم همینکه گاز رو روشن میکنم فوری میگی دس نسن داخه (دست نزن داغه)،ولی مادر من مگه میشه پس کی غذا درست کنه فینگیل
- مامان بهت میگه باربد بخورم میگی دخور ،میگم بخورم با اخم میگی دخووووووور میگم چرا میگی بابد ناسی (باربد نازی)
- یوقتایی بابایی اذیتت میکنه میگه نسیم منه کلی بهش اخم میکنی میگی مامان بابده و هرچیزی که مربوط به تو باشه میگی فلان چیز باربده
- استکان که میارم واسه بابایی چایی بریزم میگی چایی بابده میگم نه برای بابایی مگه باربدم میخواد میگه آنه(آره) بعد که واست میریزم میگم باربد چایی داغه میگی داخ نیس سده ه ه ه ه ه ه ه ه