باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

قالب مورد علاقه آقا باربد

سلام عسلم از اونجایی عاشق آگا(خرس)هستی ،کلی گشتم تا قالبهایی با عکس خرسی پیدا کردم و این قالب با انتخاب خودت هست عزیز دلم اینم یه بازی جدید که گل پسر خیلی دوس داره: وقتی میگیم بارید کوش زودی میری یه جایی قایم میشی که یعنی ما دنبالت بگردیم اینجارو ببین یعنی قایم شدی و بعد از چند ثانیه میای و میگی دالی و خودت پیدا میشی گل پسر پا توکفش بزرگترا هم میکنی ،همینکه من دمپایی رو فرشیامو بیرون میارم و تا غافل میشم جنابعالی میپوشی و برای خودت باهاشون رژه میری اینم مدل جدید دمپایی پوشیدن   فدات بشم پسر گلم ...
14 تير 1392

بای بای پوشک

سلام عشق مامان 1 سال و نیمه بودی که دیگه کم کم پوشک رو ازت گرفتیم آخه به هر پوشکی که برات میخریدیم حساسیت داشتی و پهلوهاتو قرمز میکرد  و کلی عزیز مامانی رو نق نقو کرده بود ،بخاطر همین تصمیم گرفتیم زودتراز موعد پوشک ازت بگیریم اوایل خیلی سخت بود آخه نه حرف میزدی نه میتونستی منظورتو بهم بفهمونی،با بابایی تصمیمیم گرفتیم ساعت بگیریم و هر نیم ساعت یا 45 دقیقه یکبار تورو به دستشویی ببریم ،بمرور دیگه خودت یاد گرفتی که هر وقت دستشویی داشتی باید بری توی دستشویی و کارتو انجام بدی الآن دیگه کاملا خبره شدی ،اوایل هرازگاهی تو دستمون در میرفت و تو هم چیزی نمیگفتی و تو خونه خرابکاری میکردی ولی الآن دیگه نه اصلا این کارو نم...
12 تير 1392

خرابکار مامانی

سلام شیطونکم از روزی که چادرت رو برپا کردم ،اسباب بازیهایی رو که بیشتر باهاشون بازی میکنی رو ریختم تویه سبد تا راحتتر باشی ولی تو هر روز سبد رو وسط اتاق خالی میکنی و خودت میری توی سبد. اینم حال روز این روزهای خونه ی ما فقط تو این اسباب بازیهات ماشین کوچولوهاتو خیلی دوست داری هروقت میخوای بخوابی میای میچینشون رو رختخوابت بعد خودت میای و تو بغلم میخوابی   عاشقتم باربدی ...
11 تير 1392

آقا باربد دختر میشود

سلام عزیز مامانی ما دیشب اومدیم اونجا کلی با هستی و روژان بازی کردی ،نمیدونم اونجا چی دیدی که وقتی اومدیم خونه همینکه رسیدیم رفتی سر میز آرایشی من و لاک هامو ازم خواستی بعدم خواستی که بزنم به ناخنات ،وقتی هم که برات لاک زدم گفتم که فوتشون کنی و شروع کردی به فوت کردن اونا ،لاک ها ورقی بود و زودی پاک میشد و جالب اینکه یکیش که پاک میشد دوباره لاک رو می آوردی و میگفتی که برات بزنم اینم دست مادر و پسر امروز صبح هم همینکه از خواب بیدار شدی شروع کردی به فوت کردن لاکات ،و باز میخواستی که اونایی که پاک شده دوباره واست بزنم و اینکارت تا ظهر ادامه داشت تا اینکه از اونجا که من کار داشتم رفتی پیش با...
8 تير 1392

هنرنمایی های جدید گل پسر

سلام قند عسلم اول از همه میخوام بگم که بالاخره بعداز 1 سال.9ماه.20 روز من وبابایی رو صداکردی .مامان و بابا میگفتی ولی صدامون نمیکردی ،ولی الآن هرکاری که داری میای و میگی مامان یا بابا ،نمیدونی چه حس قشنگیه وقتی صدامون میکنی .الهی فدات بشم مامان رو همچین میکشی  که دلم ضعف میره نمیگی مامانی قش کنه بمیره اینجوری خودتو واسم لوس میکنی وقتی باهم میریم خرید ،پسر مستقل مامان خودش میره هرچی که بخواد برمیداره و میذاره رو پیشخون مغازه تا مامانی بره و پولشو حساب کنه و از مغازه دار میخوای که اونو بهت بده تا بخوریش چند روز پیش با خاله لیلا (دختر خاله مامانی) رفتیم و از نوشت افزار یه سری وسایل خریدم آخه می...
6 تير 1392

باهوش مامانی

سلام عسلم الهی مامان فدای پسر باهوشم بشم امروز 1سال و 8 ماه و 27 روزته بالاخره امروز خودت بتنهایی تونستی کره ی هوشت رو تکمیل کنی قربونت برم ببین چه بادقت اینکارو میکنی اینم باربدی عاشق تلفن که همیشه و در همه حال تلفن به گوش و الو گویان باهوش مامان آهنگ زنگ خور مامان و بابا رو میشناسی و همین که یکی از آهنگ هارو میشنوی زودی گوشیهامونو میاری و میگی ایو .قربونت برم من مامانی   نفس مامان   ...
11 خرداد 1392