باربد،پرنس کوچولوی ماباربد،پرنس کوچولوی ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

پرنس کوچولوی من

اولین سفر

سلام پسر مامان دقیقا ده روزه بودی.عمو شهرام و خانواده از تهران اومده بودن رفتیم خونه بابا حاجی. اونجا بابا حاجی تو گوشای کوچولوت اذان گفت.کلی گریه کردی تا اذان بابا حاجی تموم شد.   دوستت دارم نفسم   ...
29 ارديبهشت 1392

تولد و بستری در بیمارستان

زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت وکوتاهی عمرشان را برای غمهایت آرزومندیم. سلام مامانی قرار بود 12 مهر برم واسه سزارین ولی مثل اینکه خیلی عجله داشتی واسه بدنیا اومدن.15 شهریور 1390 صبح که بیدار شدم علایم زایمانو دیدم. با بابایی زودی رفتیم بیمارستان .اونجا خانم پرستار گفت آقا پسرتون داره بدنیا میاد. بابایی زودی زنگ زد به مامانجون هاساعت 11 بود مامان جون زهرا اومد.خلاصه ساعت 2:50 دقیقه بدنیا اومدی. .ساعت 6 مرخص شدیم اومدیم خونه.تو و بابایی و مامان جون زهرا رفتید پیش متخصص اطفال شب تا صبح فقط گریه میکردی  آخه گرسنه بودی ولی شیر نمیخوردی دیگه مجبور شدیم بهت شیر خشک دادیم راستی تو دقیقا روز سالگرد ازدواج من ...
29 ارديبهشت 1392

سیسمونی گل پسر

سلام عزیز دلم اینم سیسمونی شما که مامان جون زهرا زحمت کشیده و واست خریده از در اتاقت شروع میکنم گوگولی       اینم طرحهای روی دیوار اتاقت پرده اتاقت عروسکات اسباب بازیهات جوجه اردکات که بری حموم و باهاشون آب بازی کنی جغجغه هات کتاب قصه ها که من موقع خواب واست بخونمشون چراغ خوابت(البته اینو خاله منظر کادو واست آورد) سرویس خوابت ساکت(وسایل فین...
29 ارديبهشت 1392