زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت وکوتاهی عمرشان را برای غمهایت آرزومندیم. سلام مامانی قرار بود 12 مهر برم واسه سزارین ولی مثل اینکه خیلی عجله داشتی واسه بدنیا اومدن.15 شهریور 1390 صبح که بیدار شدم علایم زایمانو دیدم. با بابایی زودی رفتیم بیمارستان .اونجا خانم پرستار گفت آقا پسرتون داره بدنیا میاد. بابایی زودی زنگ زد به مامانجون هاساعت 11 بود مامان جون زهرا اومد.خلاصه ساعت 2:50 دقیقه بدنیا اومدی. .ساعت 6 مرخص شدیم اومدیم خونه.تو و بابایی و مامان جون زهرا رفتید پیش متخصص اطفال شب تا صبح فقط گریه میکردی آخه گرسنه بودی ولی شیر نمیخوردی دیگه مجبور شدیم بهت شیر خشک دادیم راستی تو دقیقا روز سالگرد ازدواج من ...