٣٧ماهگي باربد + مستقل شدن گل پسري
سلام عشق مامان
خوبی عشقم.۳۷ ماهگیت مبارک جونمیکماه از تولد سه سالگیت گذشت دیگه واسه خودت مردی شدی
میخواهم از کارهای جدیدت بگم:
_ چند مدت پیش داشتم ساک میبستم برای کازرون یکی یکی وسایلاتو می اوری میگفتی مامان یادت باشه اینو ببریم،مثلا مامان یادت باشه تبلتمو ببریم،یادت باشه واسه بابایی چایی ببریم......
_ سعی کردم رو تبلتت بیشتر برنامه های آموزشی بریزم،مثلا آموزش زبان انگلیسی ریختم که خیلی دوست داری.بهش گوش میدی و بعد از اون حرفا رو تکرار میکنی.
_ وقتی من یا بابایی کاری میکنیم یا حرفی میزنیم که قبلا بهت گفتیم بده،فورا بما تذکر میدی و میگی بگو ببخشید،حواسم نبود،دفعه آخرم بود،معذرت میخوام و اگه یکیشو نگیم بهمون میگی برو تو اتاق مثل تنبیه که وقتی خودت کار بد میکنی برات در نظر میگیریم. مثلا وقتی بابات یه کار بد میکنه فورا میای به من تذکر میدی میگی دعواش کن.
- خیلی رو وسایلات حساسی و اجازه نمیدی کسی بهش دست بزنه وقتی کسی بدون اجازت به وسایلات دست بزنه خیلی ناراحت میشی میگی چرا اجازه نگرفتی
- متین پسر عمه بهاره که میخواست بدنیا بیاد مامان جون بما خبر داد وقتی که فهمیدی همش بمن میگفتی زنگ بزن مامان جون میخوام باهاش حرف بزنم بعدم به مامان جون میگفتی حالش خوبه.لباس پوشیده ........
- برای اسباب کشی به کازرون خیلی ذوق داشتی هر کارتن که میبستیم میگفتی خب دیگه وسایلمون جمع شد بریم کازرون
- علاقه زیادی به موسیقی داری وقتی واست آهنگ میذارم باهاش میخونی
-وقتی یه چیز جدید میخریم کلی ذوقشو میکنی و میگی وای چقدر خوشکله مامانی مبارکت باشه اینو خریدی
- از حموم میای میگی بگو عافیت باشه.حموم دومادی
- غذا که بهت میدم میگی مرسی مامان که واسم آش درست کردی و آوردی
- وقتی میریم تو آسانسور در رو نگه میداری تا همه سوار بشن و یکی یکی به همه میگی بفرمایید
- مدام بمن میگی مامان دوستت دارم
- خونه جدید که اومدیم همسایه هاش زیادی به صدا حساسن،پسر مامانم عاقل مدام بمن میگی مامان ساکت همسایه ها خوابن
- بابایی بهت یاد داده که ساعت 12 شب میشه وقت خوابه.همینکه ساعت 12 میشه میگی مامان دوتا عقربه ها اومده رو 12 بریم بخوابیم.
14 مهر ماه بود که واست تخت خریدم و پسر مامان مستقل شد.قرار گذاشتیم خونمون که اومد کازرون و محیط عوض شد جای خوابتو عوض کنیم.بعداز اسباب کشی و جاگیر شدن در اولین فرصت با بابایی رفتیم و یه تخت به سلیقه خودت واست خریدیمکلی ذوق داشتی واسه خوابیدن روششب رو تا صبح پیشت خوابیدم ،اخه خیلی سختم بود بدون تو بخوابم ولی از فردا شب همینکه میخوابیدی میومدم سر جام.شب رو راحت خوابیدی البته صبح ساعتای 6 بود اومدی توبغلم خوابیدی ماهم خیلی بهت سخت نگرفتیم ،همینکه میدونی شب رو باید تو اتاق خودت بخوابی برامون کافی بود.بعد از مدتی یه شب بهت گفتم اگه تا صبح همینجا بخوابی و صبح نیای پیش ما فرشته واست جایزه میاره گفتی نمخوام میخوام پیش تو باشم
برای دیدن عکسا دنبالم بیااااااااااااااااا
اخرین دوچرخه بازی باربد در ساحل بوشهر قبل از اسباب کشی
فدای خنده هات عشقم
باربدی وسط وسایل جمع شده واسه اسباب کشی
تخت پسر مامان
کادوی بدنیا اومدن متین پسر عمه بهاره